کد مطلب:139267 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

خطبه ی امام سجاد در مجلس یزید
و امام علی بن الحسین بر منبر شد و خدای سبحانه را بستود و بر رسول و آل او درود گفت و فرمود:

«خدای تعالی شش عطیت به ما ارزانی داشت و به هفت كرامت بر دیگر خلایق مزیت نهاد: علم و حلم داد و سماحت [1] و فصاحت و زورمندی و شجاعت، و دوستی ما در دلهای مؤمنان به ودیعت نهاد و ما را به نبی مختار محمد بن عبدالله - صلی الله علیه وآله - مزیت داد و به صدیقه ی كبری ممتاز داشت. و از ماست جعفر ذوالجناحین طیار در بهشت و شیر خدای حمزة بن عبدالمطلب و شیر رسول او علی ابوطالب و دو سبط ان امت حسن و حسین، دو مهتر جوانان بهشت. آنكه مرا شناسد شناسد و آنكه نشناسد او را به حسب و نسب خویش خبر گویم تا بازشناسد:

انا ابن مكة و منی، انا ابن زمزم و الصفا، انا ابن من حمل الركن بالطراف الرداء، انا ابن خیر من اثتزر و ارتدی، انا ابن خیر من انتعل و احتفی، انا ابن خیر من طاف و سعی، انا ابن خیر من حج و لبی، انا ابن من حمل علی البراق فی الهواء، انا ابن من اسری به من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی، انا ابن من بلغ به جبرئیل الی سدرة المنتهی، انا ابن من دنی فتدلی فكان قاب قوسین او ادنی انا ابن من صلی بملائكة السماء، ان ابن من اوحی الیه الجلیل ما اوحی، انا ابن محمد المصطفی، انا بن علی المرتضی، انا ابن من ضرب خراطیم الخلق حتی قالوا لا اله الا الله، انا ابن من ضرب بین یدی رسول الله بسیفین و طعن برمحین و هاجر الهجرتین و بایع البیعتین و قاتل ببدر و حنین و لكم یكفر بالله طرفة عین، انا ابن صالح المؤمنین و وارث النبیین و قامع الملحدین و یعسوب المسلمین و نور


المجاهدین و زین العابدین و تاج البكائین و اصبر الصابرین و افضل القائمین من آل یاسین رسول رب العالمین، انا ابن المؤید بجبرئیل المنصور بمیكائیل، انا ابن المحامی عن حرم المسلمین و قاتل المارقین و الناكثین و القاسطین و المجاهد اعداءة الناصبین و افخر من مشی من قریش اجمعین و اول من اجاب و استجاب الله و لرسوله من المؤمنین و اول السابقین و قاصم المعتدین مبید المشركین و سهم من مرامی الله علی المنافقین و لسان حكمة العابدین و ناصر دین الله و ولی امر الله و بستان حكمة الله و عیب علمه، سمح سخی بهی بهلول زكی ابطحی رضی مقدام همام صابر صوام مهذب قوام قاطع الاصلاب و مفرق الاحزاب اربطهم عنانا و اثبتهم جنانا و امضاهم عزیمة و اشدهم شكیمة؛ اسد باسل یطحنهم فی الحروب اذا ازدفت الاسنة و قربت الاعنه طحن الرحی و یذروهم فیها ذور الریح الهشیم، لیث الحجاز و كبش العراق مكی مدنی حنیفی عقبی بدری احدی شجری مهاجری من العرب سیدها و من الوغا لیثها، وارث المشعرین و ابوالسبطین الحسن و الحسین ذاك جدی علی بن أبی طالب؛ انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن سید ة النساء». [2] .

و بر این صفت همی فرمود انا انا تا بدان جای كه ضجیج [3] از خلق برخاست و آوازها به گریه بلند شد. یزید از فتنه ی خلق بترسید، موذن را گفت تا خطبه بر او ببرد و بانگ نماز گوید. مؤذن گفت: الله اكبر، علی فرمود: چیزی از خدای بزرگتر نباشد.

مؤذن گفت:، اشهد ان لا اله الا الله. علی فرمود: موی و روی و گوشت و خون من بدین كلمت گواهی همی دهد؛

و چون مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله. علی از فراز منبر با جانب یزید نگریست و فرمود: این محمد جد من است و یا جد تو؟ پس اگر گویی جد من است؟


دروغ گفته باشی و اگر گویی جد توست، پس از چه روی، خاندان او برانداختی و ذریت او بكشتی؟

روزی امام علی بن الحسین علیه السلام در بازار دمشق همی گذشت، منهال بن عمرو بدو باز خورد و گفت: كیف امسیت یابن رسول الله؟ علی فرمود: «امسینا كمثل بنی اسرائیل یذبحون ابناءهم و یستحیون نساءهم، یا منهال! امست العرب تفتخر علی العجم بان محمدا عربی و امست قریش تفتخر علی سائر العرب بان محمدا منها و امسینا معشر اهل بیته و نحن مغضوبون مقتولون مشردون فانا الله و انا الیه راجعون».

سید بن طاووس گوید: یزید با امام علی بن الحسسین پیمان نهاد كه سه حاجت از او قضا كند.

مگر روزی بدو گفت: حاجتهای خویش بخواه تا بدان پیمان وفا كرده بشود. علی فرمود: اول حاجت آن است كه جمال مبارك آقا و پدرم حسین را یك باری به من باز نمایی تا من از آن دیدار همایون توشه ای برگیرم. دوم آنكه آنچه از ما به غارت رفته است بفرمایی تا باز دهند. سه دیگر آنكه اگر قصد خون من داری، كسی را با این زنان همراه كن تا ایشان را به حرم رسول باز رساند. یزید به پاسخ گفت: آنكه دیدار روی پدر خواسته ای. این هرگز نشود و اینكه قصد خون تو كرده باشم، آری! كرده بودم، ولی در گذشتم، واینكه زنان را باید به حرم رسول بازگشت، این معنی غیر او تو دیگری را نرسد و اما آنچه از شما به غارت رفته است، در عوض، اضعاف آن به قیمت داده می شود. علی فرمود: از مال تو نخوام كه آن خود بر تو موفر باد. آنچه از ما ستدند آن را همی خواهم كه در آن معزل [4] فاطمه دختر رسول خدای بود و مقنعه ی او و قلاده ی [5] او و پیراهن تن او. یزید بفرمود تا جمله را باز پس دادند و دویست دینار بر مزید داد و علی آن دنانیر در میان فقرا تفرقه كرد و خود تجهیز مدینه فرمود. [6] .



[1] جود، عطا و بخشش.

[2] همان منابع.

[3] شيون و فرياد گريه ي با صدا.

[4] چرخ نخ ريسي.

[5] گردنبند.

[6] اللهوف ص 224.